۱۳۸۷ بهمن ۵, شنبه

زن و خرس

این افسانه ی ژرف را هم در کودکی در رامهرمز شنیده ام. آن را نیز برای رهایی از گزند فراموشی در زیر می آورم:


زنی در کنار جوی آب ده خود ظرف می شست. خرسی از پشت سر او را می گيرد و به کنام خود می برد. جانور که عاشق زن شده است آن قدر کف پای او را می ليسد تا نازک می شود و توان حرکت را از او می گيرد. زن، ناتوان از ایستادن بر پای خود و راه رفتن، برای هميشه نزد خرس می ماند.

پیدایش لاک پشت

اين داستان را که در زمره ی داستان های مسخ است در کودکی در رامهرمز شنیده ام. آن را در این جا می آورم تا از گزند فراموشی برهد:

در روزگاران قديم آسمان چنان به زمين نزديک بود که آدم ها می توانستند دست دراز کنند و هر چه می خواهند از آن بردارند. روزی، زنی نان می پخت و کودکش نيز در کنارش سرگرم بازی بود. بچه خرابی می کند، و مادر به جای استفاده از پارچه ای، با تکه نانی او را پاک می کند. آسمان، خشمگين از اين ناسپاسی، تاوه ی نان داغ را به پشت زن می چسباند و تير نان پزی را هم در پشتش فرو می کند تا از دهانش بيرون می زند: و بدين سان لاک پشت پديد می آيد.
پس از آن، آسمان آن قدر بالا می رود و دور می شود که ديگر دست کسی به آن نمی رسد.

فرهنگ گرجی - فارسی از نوروز لاچینانی

ايرانيان گرجی تبار تاری از پود فرهنگ ايران هستند و بی ترديد در غنی ساختن ميراث ايران نقش خود را ايفا کرده اند. اما، از برای فارسی زبانان گرجی و غير گرجی که بخواهند گرجی نوشتاری را از راه منابع موجود در زبان فارسی فرا بگيرند مواد چاپی زيادی موجود نيست. فرهنگ گرجی- فارسی تأليف نوروز لاچينانی از متن های نادری است که در سال های اخير در ايران منتشر شده است. در اين جا لازم می دانم از ايشان که يک نسخه از کتاب خود را برايم فرستاده است سپاس گزاری کنم.
راست آن است که نگارش اين واژه نامه بر اساس اصول فرهنگ نويسی نبوده است، برای مثال، موقعيت دستوری واژه، اين که فعل، اسم يا قيد است مشخص نشده، و ريشه ی واژه ها داده نشده است. هم چنين گزينش واژگان بر مبنای تواتر استفاده ی آنان در گويش روزمره نيست. فراوانی واژگان کشاورزی و گياه شناسی نشان می دهد مؤلف، که کارشناس کشاورزی است، واژه هايی را که در جريان کار و زندگی خود با آن ها برخورد می کرده است گردآوری و يادداشت کرده و در فرهنگ خود گنجانده است. اما، نبايد فراموش کرد که آقای لاچينانی با نگارش اين کتاب انجام وظيفه ای را آغاز کرده است که سال ها، بلکه قرن هاست معوق مانده بود.
می دانيم که متون خطی فارسی فراوانی در کتابخانه های دولتی، دانشگاهی و مؤسسات خاورشناسی گرجستان نگهداری می شوند. باشد که با گسترش دانش زبانی هم ميهنان ما از زبان گرجی، علاوه بر ژرفش بيش تر روابط فرهنگی دو ملت بسيار نزديک به هم، دسترسی ما به آن متون و بازيافت شان به مطالعات ايرانی ياری رساند.
نويسنده کتاب خود را به "همه ی فرزندان بر حق هر کشور که در هر کجای اين کره ی خاکی در حفظ و اعتلای زبان فرهنگ خويش می کوشند و آن را به نسيان زمانه نمی سپارند" تقديم کرده است. مقدمه ی کتاب را دکتر بهرام امير احمديان نوشته است.
شناسنامه ی کتاب: فرهنگ گرجی – فارسی، نوروز لاچينانی، انتشارات سپاهان، اصفهان، 1386، چاپ اول، 4500 تومان، شمارگان 3000 نسخه

۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

عبادتگاه مزدايی در زير کليسای اچميادزين

معبد مزدايی زير کليسای اچميادزين
با شرکت در همايش "خاور ميانه و قفقاز" در ايروان، ارمنستان، در روز جمعه 17 آبان ماه، اين فرصت نصيبم می شود تا با برنامه ريزی برگزارکننده ی همايش، همراه با ديگر مهمانان خارجی همايش، روانه ی شهر اچميادزين، مقر جاثليق ارامنه می شويم. به لطف دوستان ارمنی اين امکان را می يابيم که آتشکده ای مزدايی را که در زير کليسا قرار دارد و در سال 1950 خاک برداری شد ببينيم. اين مکان به روی بازديدکنندگان عادی بسته است. در اين آتشکده، که اتاقکی است، ديواری است که در ميان آن جای فروزان بودن آتش بوده است. بر ديوار روبروی جايگاه آتش هم نقشی کهن با طرحی پيچيده کنده شده است. بر يک ديوار کناری، در يک جای تاقچه مانند، نقش تعدادی چليپا ديده می شود که به احتمال مربوط به آغاز تبديل بنا از نيايشگاهی مزدايی به کليسا است. وجود اين محل با افسانه ی ساختن کليسای اچميادزين هم خوانی دارد که بر پايه ی آن عيسی مسيح با چکشی از آسمان به زير می آيد تا معبد شرک را خراب کند و جای ساختن کليسا را نشان دهد. خوشبختانه می توانم از اين محل زير زمينی عکس و فيلم کوتاهی بگيرم.
در اين جا سه عکس و دو فيلم را بارگذاری می کنم. يک عکس ورودی به سازه را نشان می دهد، عکس ديگر از داخل جايگاه گرفته شده و به سمت ورودی نگاه می کند؛ در عکس سوم، نقش کنده شده بر ديوار روبروی جايگاه آتش را می بينيم. در فيلم بلند تر، از اين نقش به عنوان "نقش لوتوس ايران" نام می برم که اشتباه است. مالکيت معنوی عکس ها و فيلم از جليل نوذری © Jalil Nozari است.






مزدک نامه

Mazdak Nameh, a collection of scholarly papers on various subjects, published on the commemoration (first anniversary) of untimely demise of young engineer Mazdak Kianfar, the beloved son of Jamsheed Kianfar and Parvin Estakhri, Tehran, 1378 (2008)

مزدک نامه
(يادبود اولين سالگرد درگذشت مهندس مزدک کيان فر)
خواهان: جمشيد کيانفر، پروين استخری؛ ناشر: خواهان؛ چاپ اول 1387، پانزده+ 645 صفحه

حکايت اين است که تير ماه سال 1386 آقای جمشيد کيانفر، مدرس و استاد نسخ خطی، متن پژوه، مصحح متون و سردبير فصلنامه وزين "آينه ميراث" فرزند جوان خود، مزدک، را فردای آخرين آزمون دانشگاهی پيش از فراغت از تحصيل از دست داد. قامت بلند جمشيد خم شد. دوستانش گرد شدند و چاره ی غلبه ی او بر داغ وارده را در کار کردن ديدند و او بر آن شد که مجموعه ای مقالات پژوهشی را گرد آورد و در اولين سالمرگ فرزند منتشر کند. چنين شد و "مزدک نامه" در 650 صفحه از نوشته های افرادی صاحب نام گردآمد.
اين مجموعه مقالات را کتاب کوچک تر ديگری به نام "مزدک بامدادان" به اهتمام رحيم رضازاده ملک همراهی می کند که به نوشته ی ايشان بخشی از کتاب "مزدک و نهضت مزدکيان" است و به ياد شادروان مزدک کيانفر هديه شده است. موضوع اين کتاب روايت قصه ی مزدک از شاهنامه همراه با روايتی ديگر از همان قصه در فارسنامه ی منسوب به ابن بلخی است.
بدين سان مرحوم مزدک جاودانه شد.
اين شيوه ی کار البته نوآوری آقای کيانفر نيست: پيش از او ايرج افشار هم چنين سنتی در مرگ جوان خود نهاده بود. اما آن چه کار او را تازه می کند اين است که تصميم گرفته است در هر سالمرگ مزدک نامه ی ديگری منتشر کند. شبی از شب های مرداد ماه امسال، او در منزل دوستی گفت که تا روزی که زنده است هر سال يک شماره در خواهد آورد. از ذهنم گذشت "اگر غم لشکر انگيزد که خون عاشقان ريزد/ من و ساقی بهم سازيم و بنيادش براندازيم" و فکرم را بلند بر زبان آوردم. گفت "دقيقا" همين در نظرم بود."

و حال بر اين کرشمه سه ناز بر می آيد:
الف) در کنار زنده نگهداشتن نام فرزند، کيانفر به کار برگشته است و خود نيز انگيزه ی زندگی يافته است،
ب) هر ساله مجموعه ای از پژوهش های عالی در اختيار متن پژوهان مطالعات ايرانی قرار خواهد گرفت،
پ) اين کار سنتی می شود و شاخ تازه ای در گلزار متن پژوهی ايرانی سر بر می آورد: اگر هر صاحب قلمی يا صاحب عزمی که عزيزی از دست می دهد برای زنده نگهداشتن ياد او کتابی در کتابخانه ی تاريخ چند هزار ساله ی ايران و جهان بگذارد يورش مرگ با پدافند سخت تری روبرو می شود، نابودگی شکست می خورد و بنياد لشکر غم بر می افتد.
از آن جايی که کتاب به شکل خصوصی تهيه و ميان دوستان توزيع شد، و از همين رو کار تبليغی مناسبی در معرفی آن انجام نگرفت، فهرست مطالب آن را جهت آگاهی پژوهش گران و علاقمندان در زير می آورم.

فهرست مطالب
سخن خواهان
علوم قرآنی
قرائت "ترجمه قرآن" و فضيلت آن (جويا جهانبخش)

اجتماعيات
نقش علوم انسانی در سازندگی اخلاق دانشجويی (رضا مصطفوی سبزواری)/ داستان مشکل گشا، نقدی بر مبنای نظريه يونگ (نوشته ی ليولين وون لی، ترجمه ی جليل نوذری)/ تعامل نهاد روحانيت و نهاد وقف (نزهت احمدی)

فلسفه
پژوهشی در زندگانی خواجه نصيرالدين طوسی (نوشته هانی نعمان فرحات، ترجمه غلامرضا جمشيد نژاد اول)/ دم های حياتی هندو به روايت واپسين شرح هياکل النور (محمد کريمی زنجانی اصل)

ادبيات
خاقانی در اندوه مصايب (محمد روشن)/ خلاصه الاشعار، تذکره ای از عصر صفوی (اکبر ايرانی)/ سوگواری جانوران و طبيعت، بن مايه های داستانی درآيين های عزاداری (سجاد آيدانلو)/ جلوه های مدارا در سخنان سعدی (احمد کتابی)/ زن در ادب پهلوانی (محمد حسين حيدريان)/ مقوله ی ساخت و صورت در نزد منتقدان شبه قاره، با تکيه بر ديدگاه های سراج الدين علی خان آرزو (مهدی رحيم پور)/ مزدک در شاهنامه (ع. روحبخشان)

تاريخ
افسانه زندگی زردشت (کامران فانی)/ اوضاع سياسی، اقتصادی و اجتماعی مرعشيان (جواد نيستانی)/ جايگاه ايران زمين در ساخت هويت سياسی دوره صفوی (محسن بهرام نژاد)/ تاريخ نويسی انجامه ها بوسيله کسرهای اعشاری (فريد قاسملو)/ منصب شهنامه نويسی در امپراتوری عثمانی (نوشته ی کريستين وودهد، ترجمه ی نصرالله صالحی)/ نتيجه گيری های عرفی و عقلی در تاريخ (محسن جعفری مذهب)/ نظام اداری و ساختار حکومت در ماوراءالنهر سده ی نوزدهم (محمدرضا حامدی)/ مرآت الوقايع مظفری (محمد گلبن)/ مسئله ی تفسير تاريخ از ديدگاه نخستين تاريخ نگاران مسلمان (نوشته ی محمود اسماعيل، ترجمه ی محمد باهر)/ بر آن بی بها چرم آهنگران، پژوهشی در جايگاه اجتماعی آهنگران (يزدان فرخی)

خاورشناسی
برگی از تاريخ خاورشناسی در آلمان (نوشته ی اوگوست فيشر و آنه ماری شيمل، پارسی کرده ی محمد حسين ساکت)

جغرافيای تاريخی
اصفهان از نخستين شهرهای مهاجر پذير جهان (منيژه ربيعی)

مطبوعات
حبيب يغمايی در دنيای مطبوعات (علی آل داود)/ چند سند تازه ياب از روزنامه تازه بهار (علی مير انصاری)/ سرآغاز فارسی نويسی مطبوعاتی در جهان (فريد قاسمی)

رسايل
پيدايش علم پزشکی در خلاصه الحياه تتوی (علی اوجبی)/ رديه بر پادری (حامد ناجی اصفهانی)/ کيفيت غزوه احزاب و مجملی از شهادت علی اکبر (محمد جواد مرادی نيا)/ رساله حفظ الصحه (حوريه سعيدی)

اسناد
سنگ گور هامر پورگشتال (عماد الدين شيخ الحمايی)

يادمان
خداوندا در توفيق بگشا (مير عابدين کابلی)/ ايستاده مردن در شناخت زنده ياد استاد محمد تقی مير ابوالقاسمی (فرامرز طالبی)/ قو: شعر (منوچهر خمسه بيگدلی)/ دختری که سياه پوش برادر شد (مهتا کيانفر)/ برای مزدکم که آرمانم بود (پروين استخری)/ اميدم را مگير از من خدايا (جمشيد کيانفر)


برگردانی که از "داستان مشکل گشا" به قلم من در اين کتاب منتشر شده است با اجازه ي كتبي از ناشر و نويسنده صورت گرفته است. اطلاعات مربوط به متن اصلی را از اين جا دريافت کنيد (متن پی دی اف برگردان فارسی در آن جا ويرايش نهايی نيست و با متن چاپ شده قدری تفاوت دارد).

مقدمه ي مترجم
داستان مشكل گشا از داستان هاي بسيار قديمي ايران و از مسافران چند هزار ساله ي بزرگ راه فرهنگ آن است. اين داستان هم، مانند ديگر داستان هاي كهن عامه، شرح هاي مختلف دارد و لايه های مختلف نخبگان جامعه و توده ی عادی خود را در آيينه ي آن نگريسته اند. از جمله ترجمه اي به انگليسي ديده ام كه از زبان گجراتي برگردان شده است و چارچوب داستان فضايي زردشتي است. اين داستان از موارد اندکي است كه بر سر آبشخور آن اختلافي نيست و همه جا به ايراني بودن شناخته شده است.
آن چه در زير خواهيد خواند برگردانی از داستان مشگل گشاست كه در اولين سال هاي قرن بيستم ثبت و به انگليسي ترجمه شده است. انگيزه ي من از ترجمه ي داستان به چاپ رسيدن اين شرح به زبان فارسي در نشريات زادگاه قصه است. تا آن جا که ديده ام، اين شرح با گزارش قصه از سوی صادق هدايت در "نيرنگستان"، احمد شاملو در "کتاب کوچه"، و علی اشرف درويشيان- رضا خندان در "فرهنگ افسانه های مردم ايران" متفاوت است.
هم چنين، از آن جايي كه كم تر شاهد انتشار نقد نو بر ادبيات كهن فارسي هستيم، با هدف نشان دادن نمونه اي از چنين كاري به ترجمه ي نقد زير، كه همراه با داستان يك جا منتشر شده است، نيز دست زده ام که انجام آن به هيچ روی به معناي هم نظری با همه ی نكات آن نيست. آن چه که به نقد همراه داستان اهميت بيش تری می دهد توضيحاتی درباره ی اجرای مراسم مشکل گشا و نيز مطالبی تطبيقی است که به اسطوره های ايران و جهان کهن اشاره می کنند. - جليل نوذری

استادان علیه تقلب

آغاز به کار تارنمای استادان عليه تقلب (اين جا) واکنش طبيعی، و شايد حتی قدری دير، به گسترش و فراز دستی پديده ی بی اخلاقی علمی در جامعه ی دانشگاهی ماست. آن چه در اين زمينه ها بايد گفته شود در پيغام های گوناگون و خوش بختانه پر شمار آن تارنما گفته شده و جای بازگويی برای من نمی گذارد. آن چه مايلم در اين نوشته ی کوتاه بيافزايم به بسيار سال ها پيش از ورود به دانشگاه بر می گردد، به جايی که تخم مرغ دزدی می آموزند تا در آينده هزاران شتر دزد دامن جامعه را بيالايند.
چند سالی است در مدارس ما، حتی در سطح دانش آموزان راهنمايی، از دانش آموزان به اصطلاح "تحقيق" هايی به عنوان بخشی از برنامه ی آموزشی اين يا آن درس خواسته می شود که نتيجه ی مخرب آن براستی چيزی جز نهادينه کردن تقلب و دروغ نیست. دبيران چنين "تحقيق" های دانش آموی را به صورت دست نوشته نمی پذيرند و دانش آموز الزام دارد آن ها را به صورت ماشين شده و چاپی به "دبير مربوطه" تحويل دهد. برای انجام خواست معلمان در تهيه ی چنان "تحقيق" هايی لازم است:

1. دانش آموز به رايانه دسترسی داشته باشد،
2. دانش آموز در خانه، مدرسه يا محله به اينترنت دسترسی داشته باشد،
3. دانش آموز مبانی کار با رايانه در پردازش، قالب دهی، ذخيره و بازيافت مطالب را بداند،
4. دانش آموز مهارت های جستجو در اينترنت، گزينش مطالب مورد نظر و استفاده از آن ها در "تحقيق" خود را داشته باشد،
5. دانش آموز در خانه يا مدرسه به چاپگر دسترسی داشته باشد.

حالا برای يک لحظه وضعيت ميانگين دانش آموزان پهنه ی گسترده ی ايران را در نظر مجسم کنيم: چند درصد از آنان الف) دارای امکانات سخت افزاری در منزل و ب) مهارت های فردی برای تهيه ی اين به اصطلاح "تحقيق" هاست؟ پاسخ را پدر و مادر ها می دانند: خانواده ی دانش آموز ناچار است برای از دست ندادن دو تا چهار نمره درسی تن به زحمت و هزينه بدهد و با مراجعه به يکی از مراکز زايانه ای چند برگ ويرايش ناشده کپی برداری از اين يا آن تارنما را بخرد و به نام "تحقيق" انجام گرفته از سوی دانش آموز و به دست معصوم خود او به "معلم مربوطه" تقديم کند.
اما ای کاش موضوع تنها با زحمت و هزينه تمام می شد. اين روش به گسترش سه مشکل اساسی دامن می زند:

نهادينه کردن دروغ
در روان کودکی که از هم اکنون با پديده ی دروغ و بی اخلاقی آشنا، و با مشارکت دو "نهاد مقدس" خانه و مدرسه اجرای آن را "طبيعی" می بيند چه اتفاقی می افتد؟ اگر همه چيز به همين سادگی باشد کدام نوجوان ما تربيت می شود تا اکنون و در آينده به "عرق ريزی روح" حرمت بگذارد؟

رها کردن آموزش نگارش
اگر "معلمان مربوطه"، که متاسفانه در حال خراب کردن روان نسل آينده ی ايرانند بر انجام چنين "تحقيقاتی" تأکيد می کردند و می خواستند حاصل آن به صورت دست نوشته ارايه گردد باز می شد مسئله را بگونه ای توجيه کرد و از روی ندانم کاری ديد. در روند رونويسی از روی مطلب کپی شده دانش آموز حداقل مجبور می شد يک دور آن ها را بخواند و با دست خود بنويسد و شايد نکته ای در ذهنش ثبت می شد. اما با اين روش، کدام ما سراغ داريم که فرزندامان مطلب چاپ را پيش از ارايه حتی سرسری خوانده باشند؟
آن هايی که با نظام اداری ما سر و کار دارند می دانند کارمندان و جوانان ما حتی دو خط نامه يا مطلب درست نمی توانند بنويسند، و اين تازه آغاز ثمرات سبک شمردن درس انشا در مدارس است

گسترش بد نويسی
تشويق دانش آموزان به ننوشتن با دست و ارايه ی مطالب چاپی فاجعه ی ديگری است که نتيجه اش در چند سال آينده در "خط دکتری" (!) ناخوانای آن ها معلوم خواهد شد: آن هم در کشوری که به سابقه ی فرهنگ و هنر "خوشنويسی" خود می نازد.

براستی "چرا هموار بايد کرد رنج آبياری کردن باغی کز آن گل کاغذين رويد؟"
دفاع از شرافت پژوهش و دانشگاه لازم می دارد برملا کردن پلشتی ها و بيان راست کرداری ها با هم به پيش بروند. هنگامی که فکر نوشتن اين مطلب به ذهنم رسيد ناخودآگاه به ياد استادان خودم در دانشگاه شيراز افتادم، زنان و مردانی که هميشه مديون آنانم. به ياد می آورم وقتی که نخستين مقاله ی درسی کارشناسی ارشد خود به زبان انگليسی را به استاد دادم، او تنها تکليف را از من ساقط ندانست: خانم دکتر مرا با خود به کلاس اصول نگارش مقطع کارشناسی ادبيات انگليسی برد و بدون اين که به حضور نويسنده ی مطلب در ميان آنان اشاره کند مقاله را برای ايشان خواند و توصيه کرد که خود بنويسند و چنين بنويسند. هم چنين، در برابر ياد شادروان دکتر کاميابی سر تعظيم فرو می آورم که تا آخرين روزهای زندگی خود از درس آموزی همراه با اخلاق فروگذار نکرد: گلی که بسيار زود پر پر شد. روزهای آخری که سخت بيمار بود و توان سر پا ايستادن و آمدن به کلاس و دانشکده را نداشت دانشجويانش را در خانه می پذيرفت. می ديدم وقتی دستش از روی سينه اش می افتد و کنار بدنش آويزان می ماند با چه رنجی با دست ديگرش آن اندام بی جان را می گيرد و باز بر روی سينه اش می گذارد.

در برابر همت استادانی هم که اين تارنما را به راه انداخته اند سر تعظيم و شاگردی فرو می آورم.

نامه فرهنگ ایران

در سال های 1368-1364 سه دفتر مقالات زير عنوان مشترک "نامه فرهنگ ايران" (دفترهای يک، دو و سه) از سوی بنياد نیشابور منتشر شد. اشتباهات حروف چينی فراوان، و کيفيت چاپ و جنس کاغذ کاهی به کار رفته در دفترها بسيار پايين بود، اما مطالب منتشر شده از اهميت زيادی برای مطالعات ايرانی و فرهنگی برخوردار بوده و هستند.
برای جلب توجه پژوهش گرانی که ممکن است از موضوعات منتشر شده در اين دفترها بی خبر مانده باشند شناسنامه و فهرست گفتارهای هر کدام از آن ها را در زير می آورم (هر جا که عنوان نوشته شده در فهرست کلی بود از متن مقاله به دقت آن افزوده ام). جز در يک مورد، در همه ی موارد ديگر از نگارش القاب نويسندگان و مترجمان مانند دکتر، ... خودداری کرده ام- جليل نوذری

نامه فرهنگ ايران- دفتر اول
شناسنامه: نامه فرهنگ ايران، گردآورنده فريدون جنيدی، انتشارات بنياد نيشابور: تهران، بهار 1364، چاپ نخست، شمارگان 3000 دفتر، 238 صفحه، 450 ريال، (شماره 12 از انتشارات بنياد نيشابور)

فهرست گفتارها:
پيش گفتار (فريدون جنيدی)/ حماسه جريره، سيری در ادبيات نمايشی ايران باستان (جابر عناصری)/ شرح پايان جهان از کتاب شاپورگان مانی (ايرج وامقی)/ جشن سده- شعر (ايرج وامقی)/ پول و اوراق بهادار در تاريخ اقتصاد ايران (فضل الله حقيق)/ مانترای 23، از دفتر ميترايی ها- شعر (شهرام پارسی پور)/ افسانه های لرستان: "زرپ زرنگ" (پرويز نصيری)/ آتش گاه های مقدس ايران (احمد بهپور)، رقص شمع- شعر (فريدون جنيدی)/ جوی روبی و بيل گردانی در نيمور محلات (مرتضی فرهادی)/ بيداری گرشاسب (جمشيد سپاهی)/ لهجه ی مردم زفره، کوهپايه ی اصفهان (محمد حسن رجايی زفره ای)/ جنس اسامی در گويش سمنانی (پرويز پژوم شريعتی)/ تحقيقی پيرامون ادبيات زبان کردی (محمد صالح ابراهيمی)/ سيپک خی نيا، يک داستان به زبان يهودی کاشان (يعقوب طبری)/ اعتراف- شعر (آرمان هارطونيان)/ شايد- شعر (اسمعيل يغمايی)/ سخنی چند پيرامون براهوييان ايران (محمد علی سجاديه)/ معرفی کتاب: "قنات، کاريز، تاريخچه، ساختمان و چگونگی گسترش آن در جهان" به قلم سيد منصور سجادی، انجمن فرهنگی ايتاليا، تهران، 1362 (مير عابدين کابلی)/ هراچيا آجاريان (ا. گرمانيک)/ افسانه درخت هولوپو (شهلا لاهيجی)/ باستان شناسی به روايت مردم (مير عابدين کابلی)/ فلز و فلز گری در ايران باستان (يوسف مجيد زاده).

نامه فرهنگ ايران- دفتر دوم
شناسنامه: نامه فرهنگ ايران، گردآورنده فريدون جنيدی، انتشارات بنياد نيشابور: تهران، 1365، چاپ نخست، شمارگان 3000 دفتر، 250 صفحه، 500 ريال، (شماره 18 از انتشارات بنياد نيشابور)

فهرست گفتارها:
پيش گفتار (فريدون جنيدی)/ معرفی چند سکه در موزه تاريخی سمرقند (محمد مشيری)/ باستان شناسی و تاريخ (يوسف مجيد زاده)/ گزيده مثل ها و کنايه های خوانساری (منوچهر اشرف الکتابی)/ گوت و گوه، درآمدی بر آيين چادر نشينی سنگسريان (ليلا اعظمی)/ افسانه های لرستان: "جهان تيغ" (پرويز نصيری)/ نظام حقوقی در ايلام (مهر انگيز کار)/ بررسی يک قباله ازدواج در آبادی زفره (محمد حسن رجايی زفره ای)/ اصطلاحات کشاورزی مشترک در گويش سيرجان و زردشتيان کرمان (محمدعلی آزاديخواه)/ يک متن مانوی مربوط به اساس خلقت مطابق دين مانی (ترجمه ايرج وامقی)/ مازنجيل، نشانه شناسی و رد يابی فرهنگی نقشی از نقش و نگارهای گليمينه های کورکی (مرتضی فرهادی)/ بنام او- شعر (مير جلال الدين کزازی)/ گزيده ای از گويش کمره ای (علی محمد سرمدی)/ زبان آرامی کليميان کردستان در افسانه ای برای کودکان (شهناز يوسف نژاديان)/ سوگ چامه ی کيومرث (جابر عناصری)/ شاهنامه و منابع ارمنی (ا. گرمانيک)/ برداشت- شعر (آرمان هارطونيان)/ يادداشتی درباره ايزديان (فريدون جنيدی)/ ايزديان (صديق صفی زاده "بورکه ای")/ نقش برجسته ی روانسر (ترجمه فرامرز نجد سميعی).


نامه فرهنگ ايران- دفتر سوم
شناسنامه: نامه فرهنگ ايران، گردآورنده فريدون جنيدی، انتشارات بنياد نيشابور: تهران، 1368، چاپ نخست، شمارگان 3000 دفتر، 280 صفحه، 1000 ريال، (شماره 22 از انتشارات بنياد نيشابور)


فهرست گفتارها:

سخن آغاز (فريدون جنيدی)/ آيين مهندسی در فرهنگ ايران (مهدی فرشاد)/ ريشه شناسی واژه ها- مقدمه واژه های ايرانی در زبان آلمانی (کريستيان رمپيس، ترجمه شادروان دکتر رضا مدنی)/ آتشکده ی آذرگشسب (داريوش "حسين" بختياری)/ کند و کاو در ريشه ی سه واژه: "خراسان، horizon, hour" (منوچهر بيگدلی خمسه)/ مرغ و مثل سيرجانی (محمدعلی آزاديخواه)/ کلوزه کاری در اردستان (احسان الله هاشمی اردستانی)/ نظام آبياری سنتی در روستای کتالان فيروز کوه (جواد صفی نژاد)/ پيغمبران استعمار در دساتير (علی اصغر مصطفوی)/ کوشانيان، کوفجان، براهوييان (محمد زرين نگار)/ گجستک اباليش (چراغعلی اعظمی سنگسری)/ گوت و گوه ی سنگسر (ليلا اعظمی سنگسری)/ ساختار خيل سنگسری (ليلا اعظمی سنگسری)/ واژه های همانند در زبان بختياری و انگليسی (بهرام نيک انديش)/ افسانه های لرستان: "چاره نويس" (پرويز نصيری)/ تخت کشی "گيوه": بررسی پيشينه تخت کشی و نام ابزار آن، روستای زفره کوهپايه ی اصفهان (محمد حسن رجايی زفره ای)/ هان ای دل عبرت بين از ديده نظر کن هان- شعر (توران بهرامی)/ شاهنامه، آيينه مضامين (پرويز پژوم شريعتی)/ نخستين تراژدی در ادبيات جهان: افسانه مرگ "دوموزی" يا "تموز" (شهلا لاهيجی)/ تعاونی های سنتی در ايران (مرتضی فرهادی)/ "وره" نوعی تعاونی سنتی در کمره (مرتضی فرهادی)/ چند واژه و داستان "مثل" از زبان آرامی کليميان کردستان (شهناز يوسف نژاديان)/ نگرشی بر تاريخ ايران شناسی ارمنيان (اديک گرمانيک)/ نان در اعتقادات ارمنيان (سرگی ادماريان، ترجمه اديک مهرابی "آرين")/ ميسور زبون، منظومه ی بلند آفرينش از ابوالبرکات هکاری با شعر هجايی بر اساس آيين ايزديان (صديق صفی زاده "بورکه ای").

آينه ميراث

آينه ميراث" از فصل نامه های با ارزشی است که ويژه ی مطالعات متن شناسی ايرانی است و به سردبيری دانشمند کتاب شناس و ويراستار جمشيد کيانفر عزيز منتشر می شود. نمايه کامل نويسندگان و مقالات کليه ی 42 شماره ای که تا کنون از اين نشريه منتشر شده در يک فهرست واره گرد آمده است (متن پی دی اف از اين جا گرفته شود).
مرکز پژوهشی ميراث مکتوب در کنار انتشار ويراستاری شده و چاپی تعداد قابل قبولی از متون خطی ايران، دو نشريه ی "آينه ميراث" ويژه ی مقالات متن پژوهی، و "گزارش ميراث" ويژه ی نکات و فعاليت های متن پژوهی را هم منتشر می کند. هم چنين نشست های گوناگون و پيوسته ای را نيز در مناسبت های رونمايی کتاب های منتشر شده و بزرگداشت کوشندگان فرهنگی در محل مرکز برگزار می کند.
ضمن ارج گزاردن به همت مردان و زنان با درايت، علاقمند به ميراث فرهنگی و سخت کوشی که در آن مرکز به کار مشغولند، فکر می کنم مسئولان مرکز بايد در سه مورد زير جهت گيری روشن تری بگيرند:
1. انتشار متون پژوهشی- نسخه های خطی منتشر شده ملات فرهنگی هستند که بايد در دستان اهل فن ورز بيايند و بر گوشه های تاريک دوره ای که در آن قلمی شده اند نور بتابانند. متاسفانه نقطه ی قوت مرکز، که انتشار متون دست اول خطی تا کنون منتشر نشده است، تا حدی راه بر انتشار آثار پژوهشی معاصر از سوی آن مرکز می بندد؛
2. زبان فارسی زبان ميانجی ديرينه ی ايران کهين فرهنگی است. اما ميراث ما تنها به آن چه به اين زبان يا زبان های عربی و ترکی نوشته شده محدود نمی شود و آثار نوشته شده به گويش های گوناگون ايرانی توجه خاصی می خواهد. نمی خواهم بگويم مسئولان مرکز به اين امر بی توجه بوده اند، شايد پژوهندگان آثار محلی چنين کاری را وجهه ی همت خود قرار نداده و به ايشان پيشنهاد نداده باشند؛
3. کاری که مرکز انجام می دهد در نوع خود در ايران بی نظير است. برای بار نخست است که نهادی اين چنين دست به کار مشخصی می زند و از آن انحراف نمی جويد. اما، می توان اين جهت گيری را با تلاش برای يافتن، ويرايش و چاپ متونی که به دوره های تاريک تر تاريخ ايران بزرگ فرهنگی مربوط هستند دقيق تر کرد. برای دوره هايی از تاريخ ايران متن هايی به مراتب کم تر در مقايسه با برخی دوره های ديگر بازيافت شده اند.

دکتر اکبر ايرانی در کميته ملی حافظه جهانی


به گزارش تارنمای مرکز پژوهشی ميراث مکتوب و خبرگزاری ها، دکتر اکبر ايرانی رييس آن مرکز به پيشنهاد دبيرکل کميسيون ملی يونسکو در ايران به عضويت کميته ملی حافظه جهانی منصوب شد.
دکتر ايرانی در مرکز پژوهشی ميراث مکتوب کارنامه ی موفقی دارد. اين مرکز توانسته است با جهت گيری روشن و مستقيم، بازيافت و انتشار ميراث مکتوب ايران را ماموريت خود قرار بدهد و در مدت نه چندان دراز فعاليت خود متون گوناگونی را برای نخستين بار متشر کند. به عنوان فردی که بارها با دکتر ايرانی ديدار داشته ام و علاقمندی هايش را به مرده ريگ ايران می دانم، ترديد ندارم که حضورش در کميته ملی حافظه جهانی به نگهداری و معرفی آثار فرهنگ ايران ياری خواهد رساند.
عکس از مجموعه ی شخصی من است.

گر اژدهاست بر ره

گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد
از برق اين زمرد هين دفع اژدها کن

If the way is blocked by a dragon
Love is like emerald
By the light of that emerald
Do away with the dragon

جلال الدين محمد بلخی
Jalal ad-din Mohammad Balkhi